شبی در دفتر زیبای قلبم
گلی ازجنس نیلوفر کشیدم
کمی آن سو ترازچشمان نرگس
شقایق بادو چشم تر کشیدم
میان باغ چشمانم درآن شب
پرستو بانگاهم رازمی گفت
درآغوش گلی خوشبو قناری
غزل ازحافظ شیرازمی گفت
کنار دست های خالی بید
نگاهم برگل روی توافتاد
دلم با دیدن گل های نرگس
به یادچشم ابروی توافتاد
توآن شب ماه من بودی شقایق
که تابیدی به روی بستر من
من آن پروانه بی آشیانم
که آخرنیست جزخاکستر من
چراغ آسمان آن شب توبودی
توای زیباترین رنگین کمانم
درخشیدی به شام تارقلبم
که در ظلمت سرای غم نمانم
تو چون یک واژه نیلوفری رنگ...
میان دفتر دل ماندگاری...
اگر شهر نگاهت فرصتی داشت
بیادم باش در هر روزگاری...
:: بازدید از این مطلب : 493
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29